نرگس نرگس

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

نامه ای به حاج قاسم سلیمانی بنویسید تو گوگل نباشه

جواب ها

•‌{بسم الله‌‌ القاصم الجبارین}• حدود یک سال از آن بامداد جمعه میگذرد... صبــح جمـعــــه زمانے که آن خبر ناگوار به گوش هـــمه رسید شـاید تنـها یـک نـوا مے توانست دل آشوب هـمه مارا کمے آرام تر کند. حرف دلــم را در نوحــه اے که در سال گذشته در ماه محـرم شنیدیم خلاصه کردم... و حالا همه دلم را با نوا (اے کشـته دور از وطــن دور از وطـــن واے...اے بے کفــن واے) همراهے کردم تا کمے دلــم آرام گیــرد... اما این غــم آنقدرهـا سنگین بود که نمیخواستیم حتے باورش کنیـم. همه....همه در بهـت بودیم، سوالے که صبــح جمــعه در ذهن همــه ما بود اینکـــه روزگـار بعد از حاج قاســــم چطور است؟! تصاویرے که هر دقیقه منتشر مے شد مانند آبے بر آتش دلمان تازه تر مےشد... باگذشت یک سال از شهادت سردار سرفراز ایران اسلامے سپهبد قاســــــم سلیمانے،همچنان قلب ها در فراغش بے قــــــرار و بے تــــاب است و یادش لحظه اے فراموش نمے شود. کافے است در گوشه و کنار این شهر و دیار سرے بچرخانے تا قــدر شناس ترین ملت تاریخ را ببینے که نه تنها هنوز عکــس حاج قاســــــم راز از سر در خانه و مغازه هایشان گرفته تا روے طلق موتور و پشت شیشه خودرو هایشان جدا نکرده اند بلکه عکــس رنگ و رو رفته قبلی را با عکس جدید عوض مے کند این است ارادت مردم به سردار قلبـــــا... همه سخنران ها صحبت هاے خود را با یاد و نام سید الشهداے مقاومت آغاز مے کنند،در فضاے و شبکه هاے اجتماعے نیز کاربران بامداد جمـــعه و به وقت آن بامداد تلخ اما تاریخ سازے که او را به دست شقے ترین آحاد بشـر از ما گرفت تصاویر این اسطوره فراموش نشدنے را منتشر مے کنند و دلتنگے شان را با یکدیگر به اشتراک مے گذارند. اما روزگار بعد از سردار قلبـــها روزگار عجیبے شد؛سالے کـه وقـتے نگاه کنے میبینےگذشت یکسال زمان بسـیار کوتاهـے است اما این یکسال بعد از نبود بابایـــمان اتفاقے برایمان افتاد که هر لحظه اش یادونام این شـــهید را حس کردیم. هواپیما سقوط کرد،سیل خانه ها را ویران کرد و از همه مهم تر یک بیمارے آمد به نامـ کـووید-19؛شاید بتوانیم بگوییم زندگیمان زیر و رو شد اما به هر حال گذشت. همان زمانے که سیل شد هـمه حسرت مدیریت جهادے سردار را خوردند و فکر کردند و همه پیش خودشان گفتند اگر او بود بین مردم مےرفت و لگرمے مے شد براے آسیب دیدگان... کرونا که شد همه حسـرت مدیریت دفاعیـش مے توانست این بیمارے را بهتر در کشور مدیریت کند ... زمانے که هواپیما سقوط کرد و آن رادخطاے انسانے نامیدند همــه در فکر هایشان فقط یک جمله بود:(سردارمان اگر بود این اتفاق رخ نمے داد!) صداے گــرمـش هیـچ گاه فراموش نمی شود آن زمان که وعده دادند از وعده هایے که جدیدادمیدهند و عمل نمیکنند نه! او وعده داد(کمتر از 3ماه دیگر اعـلام پایان داعـش و حکـومتش در این کره خاکـی خواهد بود)و اینجاست که میفهمیم قول او قولش مردانه بود !آرے عمل کرد و بعد از 2ماه هیچ نشانے از داعـش وجود نداشت. فـراموش نمے کنیم شب هایے را با اینکهدتمام منطقه در جنگ بود، اما ما با دلــی آرام سر بر بالــین مے گذاشتیم چون ما کسے همچون ســردار قاســــم ســلیمانے را داشتیم کسے که خاطرمان راجــع و دلــمان را قرص مے کرد، آنقدر غرق در آرامـش بودیـم که کم کم فراموش کردیم که آرامش امروزمان را مدیون چه کسانے هستیم و ما باز خـــواب بودیــم و...او شهید شد؛چشــمان مان را باز کردیـم خبر شهادتش روحمان را خراشید...غم بر دلمان هوار شد و خشـم،وجودمان را پر کرد حـاج قاســـم سلیمانے حالا دیگر به آرزوےدیرینــه اش رسیده اســت ،پدرمان آسمانے شد و ما را

سوالات مشابه درس 1 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام